به شهرها و روستاهای دورافتاده رفتن و درِ خانه‌ها را زدن و در مساجد کلاس تشکیل دادن و بدون چشمداشتِ احسنت و تشکری، علم و سواد را – که ارزنده‌ترین هدیه‌هاست – به مردم دادن، یک جهاد است. بیسوادی، برای همه‌ی جوامع انسانی یک لکه‌ی ننگ است؛ اما برای یک جامعه‌ی مسلمان انقلابی، در این دوران و عصر پُرزحمت که قدرتهای بزرگ از بیسوادی و ناآگاهی مردم استفاده میکنند، بیشتر مایه‌ی ننگ است. نمیخواهم به بیسوادان اهانت بکنم؛ اما بیسوادی واقعاً لکه‌ی ننگی است. خود بیسوادان و در کنار آنان باسوادان، تلاش کنند که این لکه‌ی ننگ را بشویند.

این حرکتی که در تابستان امسال شروع شد و شما عزیزان نهضت سوادآموزی، با پیشگامی دولت و رئیس‌جمهور محترممان، این کار را انجام دادید و پیشرفتهایی کردید، خیلی باارزش بود؛ اما نگذارید نیمه‌کاره بماند. وسط راه نمانید؛ تا آخر بروید.

آن وقتی که در دنیا خبری از علم و سواد و درس و مشق و نشانه‌های تعلیم و تعلم وجود نداشت، اسلام و قرآن ما با «اقرأ» شروع کرد و به قلم و نوشته سوگند خورد و اسیر جنگی را در مقابل یاد دادن چند کلمه آزاد کرد. این، متعلق به چهارده قرن پیش است. همان کارهای اسلام و نبىّ‌مکرم ما(صلّیاللَّه‌علیه‌واله‌وسلّم) موجب شد که جامعه‌ی امّىِ عرب (امّی، یعنی بیسواد؛ «هوالّذی بعث فیالامّیّین»(۱)) در زمانی که اروپای امروز هیچ خبری از علم و دانش نداشتند، دارنده‌ی بزرگترین دانشگاهها و بزرگترین دانشمندان و فارابیها و ابن‌سیناها و محمّدبن زکریاها و ابوریحان‌ها و دیگران و دیگران شود. یعنی در صدر اسلام، مبارزه‌ی با بیسوادی و تحریص و تحریض به علم و دانش، جامعه‌ی اسلامی را حدود هفت، هشت قرن از همه‌ی دنیای متمدنِ آن روز جلوتر برد. البته بعد ما رجعت کردیم، مسلمانان تنبلی کردند و کار ما به این‌جا رسید؛ ولی حالا میتوانیم دوباره شروع کنیم. دوباره انقلاب شد، دوباره اسلام سر کار آمد و حالا دیگر بیسوادی معنی ندارد.

 

بیانات در دیدار مسئولان دفاتر نهضت سوادآموزی و مسئولان شهربانی، ۴ مهر ۱۳۶۹